«… سردستهى اين گروه ابوحلمان دمشقى است كه اصلا از مردم فارس و ايرانىنژاد بوده و پیروانش را حلمانيه مىخواندهاند و چون عقيدهى خود را در دمشق اظهار كرده است به دمشقى شهرت گرفته است. اين حلمانيان مردمى با ذوق و خوشمشرب بودهاند و به پیروى از پير خود هر جا زيبارويی را مىديدهاند بىروپوش و ملاحظه و بهآشكار پيش وى بهخاك مىافتادهاند و سجده مىكردهاند …»
شرح مثنوى معنوى، بديعالزمان فروزانفر، جلد 1، صفحهى 31.
میرسد آن شبِ قدری که سجدههای نگذاشتهمان را قضا کنيم؟