- اين ماه، در ميان ما، پسنديده زيست و چون همدمی نيکو، با ما همراهی کرد و برترين سودهای جهان را به ما ارزانی داشت؛ سپس چون زماناش سرآمد و مدتاش تمام و شمار روزهایاش کامل گشت، از ما جدا شد. بدرود! ای دوستی که چون نباشی، نبودنات جانگـَزاست و ای اميدی که جدايی از تو، دردناک است. بدرود! ای همدمی که چون رو آوردی، شادی افزودی و چون رو گرداندی و رفتی، سخت اندوهگين ساختی. بدرود! ای که پيش از آمدن ِ تو میخواهيمات و پيش از رفتنات برای تو غمگين میشويم.
- عقلام بدزد لَختی، چند اختيار و دانش؟ هوشام ببر زمانی، تا کِی غم زمانه؟ (خيام، استاد هم خواندهاند البته)
- سرِ زرتشت، نرسيده به سينما آفریقا، که تا دیروز تنها سينمايی بود که «دعوت» رو اکران میکرد، دهدقيقه مونده به افطار، پيرمرد اومد و ازم آدرس شهر کتاب رو پرسيد. فکر کنم سخنرانی داشت. راه که میرفت خستگیش میريخت رو زمين. خمشده قدم برمیداشت و نگاهاش پُر ِ غم بود. لبخند زدم و با محبت و شادمانی بسيار بهاش آدرس دادم. اونام گرفت. لبهای خنداناش اينطور میگقتن.
- اين چند شب کارم اين بوده که يهسری رو دعوت کنم بريم تماشای دعوت. همهی خوبیهای اين فيلم پسامدرن ضد ساختار (:دی) يه طرف، موسيقی متن و اون صدای ِ قلبی که تو هر اپيزودش چند دقيقه میآد يه طرف. پر از زندگیاه. آقا ابراهيم و گلهای معرفت شايد عنواناه خوبی باشه واسهی شما آقا.
- عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت؟ با هيچ دلاور سپر تير قضا نيست. (حافظ)
- دلسوز و نگران ِ اونیام که کسی رو نداره بهاش بگه: اللهم غَيِر سوء حالِنا به حُسن ِ حالِک.
- دور از دل ِ ما تو که نبودی. [+]
- تو به کسی که نزديکشدن به تو را بخواهد نزديکی.
*۱و۸: صحيفهی سجاديه، دمدمای عيد فطر و گاههای درخشانِ ديگرِ آن عالیجناب.