- ماهیگير خوب واسهی هر ماهی طعمهای جدا داره. چيزی میزنه که دلشون رو بهدست بیآره. ماهیای که عاشقاه، به طعمه نگاه نمیکنه. هرچی باشه میره و از قلاب کام میگيره. خوبیاه ماهیگير، خيالاش رو راحت کرده.
- میداند «که يک کرشمه تلافی صد جفا بکند»، هِی میکند؛ دومی را بيشتر.
- دوست دارم -از يه جای ِ درستحسابی- به من بگن يه چی راجع به رضا صادقی بنويس. بعد من اين رو بردارم، با يه فونت ديگه، بزنم اول نوشتهم. بقيهاش هم باشه داستان من و آهنگهاش.
- خوبتره آدم که میخواد کار خيری بکنه، يواشکی بکنه. مثلاه خدا: خلوتی، پنهانی. به روی ِ طرف نياره که من اين کارو برات کردم. حسِّ خوبیاه بیپدرْمادر رو هديه بده. که منعمان، خيرِ نهان، برایِ رضایِ خدا کنند.
- گفت در شطرنج، کاِن خانهی رخ است / گفت خانهاش از کجا آمد بهدست؟ / خانه را بخريد يا ميراث يافت؟ (مثنوی، مولانا) حکايت ِ من اه و نقدهای دعوتِ حاتمیکيا.
- کسايی هستن که به يادشونام، دوستشون دارم، دلتنگشون میشم و ديداری هم ميسر نمیشود. گرفتاریشون رو میدونم، کاری هم از دستام بر نمیآد. دوست دارم که هرجا و با هرکی هستن خوب و خوش باشن. باشن. از خُردترين پولهایام، قرصهايی از محبت میسازم و میندازماش تو يه صندوق ِ آبی که سر کوچه و توی مترو و بغل آبخوریاه دانشگاه هست. يهجور خيرِ نهان شايد؟
۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه
ریحانه
به روایت ِ علی
۲۱:۱۴
برچسبها
الانسان,
پیشنهاد,
حکایت,
خم اندر خم جانان,
در باب لاهوت