۱۳۹۱ آذر ۵, یکشنبه

حضرتِ صبر سلام‌الله‌علیها


وقتی مظلومان خیلی مشهور باشند ظالم می‌خواهد آنها را بپوشاند. صدای زنگ شترها و هیاهو و هلهله عرب را زیاد کرده بودند تا کسی صدای خانم را که خطبه می‌خواند، نشنود. به مرحمت خدا و با اشاره حضرت، سکوت محض شد. چگونه می‌شود شتر راه برود اما صدا نکند؟ نفس اعراب هم ساکت شد. اگر بزرگ خانه‌ای به اهل آن بگوید ساکت، نفسها همه بند می‌آید. خانم زینب(علیه‌السلام) بگوید اسکتوا چطور؟ نفس امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) بگوید ساکت؛ از تمامی زمین هم نفس درنیاید، زیاد نیست.

از روضه‌ی حاج اسماعیل دولابی.

شب دوم اين دهه بود که ديدم عاشق حضرت زينب سلام‌الله‌عليها شده ام. می‌خواهم هرچند روزی که شد اين حالِ بکر را بچسبم. اگر يک قدم هم پيش‌ترش بيايم بعيد نيست چيزی از آن‌همه زيبايی به من هم برسد.
حضرتِ صبر!‌ قدسيان ملکوت را بيش‌تر از اين شرمنده نکن. شکوه‌ای آخر! کلمه‌ی تنهايی. زينبِ شکيب.


۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه

لاجرم

 

ابراهیم حقیقی

کشتیِ نوح ايم در طوفانِ روح

لاجرم بی‌دست و بی‌پا می‌رويم

 

 

 

مولانا، خط‌نگاره‌های ابراهيم حقيقی.

 

۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

گرگ باران دیده. [ گ ُ گ ِ دی دَ / دِ ]

آزموده‌کار و گرم و سرد روزگار ديده. ظاهر آن است که گرگ‌بچه از باران می‌ترسد و در وقتِ باران از سوراخ خود برنمی‌آيد هرچند گرسنه و تشنه باشد؛ اما چون گرگی بيرون خانه‌ی خود باشد و از اتفاقات او را باران درگيرد و ببيند از او آفتی و ضرری نمی‌رسد، بار ديگر دلير می‌شود و از باران خائف نمی‌گردد

۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

تا پیشِ بخت باز رویم تهنیت‌کنان

در پيشِ شاه

عرضِ کدامين جفا کنم

شرحِ نيازمندیِ خود

يا ملالِ تو؟

 

+ سال به سال دريغ‌تر.

 

۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

25

لقاء الخليل، شفاء العليل.

 

۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

آمد پیلِ ما را باز هندستان به یاد

ياد يعنی هم‌اين الانی که فکر کنم دلم را چند نفری انداخته‌اند توی آب بی‌آن که حواسم به‌ش باشد و ببينم کِی اين‌طور خيس و سُر و خنک شده. اين‌وقت‌هایِ من خُب يعنی اين‌که کسی يادم افتاده. حواست هست که هوای مسجد گوهرشاد ساعت ندارد. داری از روزِ بلندت خداحافظی می‌کنی که در سرت می‌پيچد. گوهرشادی هم که می‌گويم يعنی ياد آب‌هايی که خيلی خيلی خوب و خرامان و زنده‌اند. يعنی يک‌ آسمان رنگ نيلی که آهسته آهسته همه‌جاها را بغل گرفته و آرام‌شان کرده.

دوست‌داشتنی‌ترين و پرزندگی‌ترين نفس‌هايی که کشيده‌ام سحرهايی بوده‌اند که تنها يا تو جمع‌های خرکی‌مون تا سحر توی صحن‌ و حيات‌چه‌‌های بيرونی می‌نشستيم و با بادی که بعد از وضو گرفتن‌ در حوض‌های آن وسط دورمان می‌کرد می‌لرزيديم و در حد مرگ سبک می‌شديم. بعد قبل از اين‌که سر و صدایِ سحرشان بلند شود يادمان می‌افتاد که برای چی نيم‌شبان و هزار آب به صورت‌زنان تن‌مان را از زمين کنديم و آمديم.

خوب و بدِ چشيدن اين لحظه‌ها با خودشان است. با اين‌که يادت می‌افتد چه‌قدر کم زندگی کرده‌ايم و عمرمان به زور به روز می‌رسد. شرمنده‌. ای که تا روز قيامت حالِ ما اين‌جور باد.

[+]

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

این شهر خفه‌ام می‌کند

ابراهیم حاتمی‌کیا-يادم هست که ده دوازده سال پيش، در ميزگرد سينمای دينی که در ماه‌نامه‌ی دنيای تصوير چاپ شد، شما داستان کسی را تعريف کرده بوديد که در قايقی با هم روی آب می‌رفتيد...

چه يادت مانده. تعريف کن ببينم چه قدرش يادت هست.

-بعد آن فرد هم‌راه شما شروع کرده بود صحبت از دين و خدا و پرهيزگاری و جهان غيب، تا اين که خطراتی برای آن قايق پيش آمده بود و ناگهان حرف و اخلاق و اعتقاد هم‌راه شما برگشته بود...

آره، و حالا انگار می‌شود چنين اتفاقی را به جامعه تعميم داد.

 

 

+ اين شهر خفه‌ام می‌کند، گفت‌وگوی امير قادری و محمد قوچانی با ابراهيم حاتمی‌کيا، فروردين ۸۷، شهروند امروز.

 

 

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

اگر رسیدن بهار را صبر کنی، شترها نشان‌ات می‌دهم.

به سَرِ مناره

               اُشتُر،

رَود و فغان برآرد: که

«نهان شدم من اين‌جا، مکنيد آشکارم.»

 

شتر است مردِ عاشق

سرِ آن مناره عشق است،

که مناره‌ها ست فانی و

                            ابدی است اين منارم.

 

تو پيازهای گل را

به تکِ زمين نهان کن،

به بهار سر برآرد

که من آن قمرعذار ام.

 

 

مولانا جلال‌الدين محمد

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

خوش به حال‌ات زمین، از ام‌شب.

من آهو، در بند، گرفتار

ضامن می‌خوايم آقا!

 

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

با يک جهان رغبت

مرا خوانی و

               من دوری کنم

                                 با يک جهان رغبت

چنين باشد، بلی

            ‌       آن کس که بختش

                                         واژگون آمد

 

مگو:

      «وحشی!

                 چه‌گونه آمدت اين مهر در سينه؟»

همی‌دانم که خوب آمد،

نمی‌دانم که چون آمد.

 

 آقای وحشیِ بافقی.