۱۳۸۶ آذر ۲۴, شنبه

شرح حال

من آن رندم که عصيان پيشه ديرُم
به دستی جام و دستی شيشه ديرُم
اگر تو بی گناهی، رو ملک شو
من از حوا و آدم ريشه ديرُم

باباطاهر

تو يکی از مقالاتِ فردايی ديگرِ آوينی ديدمش.

۱۳۸۶ آبان ۱۵, سه‌شنبه

وداع

بيش از اين بابا دلم را خون نکن

زاده‌ی ليلا مرا مجنون نکن

گه دلم پيش تو گه پيش او ست، رو

که در يک دل نمی‌گنجد دو دوست

از گنجينةالاسرارِ عمانِ سامانی

سراج، در آلبوم وداع، قسمت‌هايی از اين مثنوی را خوانده. شعرش را که ديدی، موسيقی خوبی هم دارد؛ اما آن‌چه باعث شد پيش‌نهادش کنم، خوانِش سراج بوده. آوايی از ملکوت است نوای سراج در اين‌جا! چه ‌آن‌جا که آواز سر می‌دهد، چه آن‌جا که شعر را می‌خواند و دل‌بری می‌کند. اگر دلش رو داشتی گوش‌اش بده و جامی از شور شيدايی بر خودت ريز.

آلبوم وداع

دورْ باش

سومین باری که مشهد رفتیم و به قصد زیارت دوم دبیرستان بودم؛ کاری به ماجراهای بسیار آن روزگار ندارم، اینقدر بدان که از شصت نفر سال قبل حدود بیست نفر ماندند برای این سفر، شیرین ما هم دستی بر آتش کرد هر یک از ما را انگشتری هدیه نمود به کیفیتی که سید علی قاضی به شاگردانش توصیه می‌نمود (شرحش در روح مجرد علامه‌ی طهرانی، آن آیت نور، آمده) علاوه بر خواصی که بر حرض و آیةالکرسی و تربت و عقیق یمانی ذکر کرده‌اند، به توصیه قاضی این انگشتر منقش به عبارتی بود برگرفته از سوره‌‌های زخرف،مریم و ... ؛ کهیعص‌حم‌عسق؛ ده حرف هست و البته ع هم درش تکرار شده. توصیه قاضی این بود که برای دفع شر‍ّ ( بخوان دشمن، مزاحم ، هر شرّی که خواستی ) انگشتان دو دست را بسوی او باز کرده و با خواندن هر حرف انگشتی را ببندند، باشد که رفع شود؛ امروز سر کلاس بودم آن شر که هیچ کس را نشاید حس کردم، هر چقدر هم زور زدم نتونستم دورش کنم، درمانده‌شدم، نگاهم به دستم افتاد و یادم به قاضی؛ یقین کردم که چنین خواهد شد، لفظ را زیر لب زمزمه کردم، به دقیقه نکشید که شر رفت و خیر آمد! شیرین بود عزیرم، شیرین؛ شکر دوست داشتی امتحان کن!

۱۳۸۶ آبان ۷, دوشنبه

نه از تو نه از من

از او می‌آيد که شبی نماز می‌کرد، آوازی شنيد که:

هان، بوالحسنُو خواهی که آن‌چه از تو می‌دانم با خلق بگويم تا سنگ‌سارت کنند؟

شيخ گفت:

ای بار خدايا، خواهی تا آنچ از رحمت تو می‌دانم و از کرم تو می‌بينم با خلق بگويم تا هيچ کست سجود نکند؟

آوازی شنيد که:

نه از تو و نه از من.

 

ذکر شيخ ابوالحسن خرقانی: نوشته‌ بر دريا، محمدرضا شفيعی‌کدکنی، سخن. 

۱۳۸۶ آبان ۶, یکشنبه

قلم بر آب

شمس و مولانا / استاد محمود فرشچیان چند وقتیِ من رو سخت مشغول خودش کرده. دوست داشتی نگاهی بنداز:

۱۳۸۶ آبان ۵, شنبه

هو

سپاس خدای را

نازل‌کننده‌ی حکمت‌ها بر دل‌ کلمه‌ها

به يگانگیِ راه راست

از مقامِ قديم‌تر

اگرچه دين‌ها و مذهب‌ها به اختلافِ امت‌ها محتلف گشتند.

و درود و سلامِ خدا بر محمد و خاندان او

که مددرساننده‌ی همت‌ها ست

از خزاين جود و کرم به سخن راست‌تر.

فصوص‌الحکم، محی‌الدين عربی، برگردان محمدعلی موحد.