۱۳۸۶ آبان ۷, دوشنبه

نه از تو نه از من

از او می‌آيد که شبی نماز می‌کرد، آوازی شنيد که:

هان، بوالحسنُو خواهی که آن‌چه از تو می‌دانم با خلق بگويم تا سنگ‌سارت کنند؟

شيخ گفت:

ای بار خدايا، خواهی تا آنچ از رحمت تو می‌دانم و از کرم تو می‌بينم با خلق بگويم تا هيچ کست سجود نکند؟

آوازی شنيد که:

نه از تو و نه از من.

 

ذکر شيخ ابوالحسن خرقانی: نوشته‌ بر دريا، محمدرضا شفيعی‌کدکنی، سخن.