۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه

شُکر

شده بود شمع. می‌سوخت؛ بيش‌تر از اين‌که بقيه رو گرم کنه. اومد کمک‌اش. روش آب ريخت. سرش رو کرد زيرِ آب.