۱۳۸۷ مهر ۹, سه‌شنبه

عیدانه

  1. اين ماه، در ميان ما، پسنديده زيست و چون هم‌دمی نيکو، با ما هم‌راهی کرد و برترين سودهای جهان را به ما ارزانی داشت؛ سپس چون زمان‌اش سرآمد و مدت‌اش تمام و شمار روزهای‌اش کامل گشت، از ما جدا شد. بدرود! ای دوستی که چون نباشی، نبودن‌ات جان‌گـَزاست و ای اميدی که جدايی از تو، دردناک است. بدرود! ای هم‌دمی که چون رو آوردی، شادی افزودی و چون رو گرداندی و رفتی، سخت اندوه‌گين ساختی. بدرود! ای که پيش از آمدن ِ تو می‌خواهيم‌ات و پيش از رفتن‌ات برای تو غم‌گين می‌شويم.
  2. عقل‌ام بدزد لَختی، چند اختيار و دانش؟ هوش‌ام ببر زمانی، تا کِی غم زمانه؟ (خيام، استاد هم خوانده‌اند البته)
  3. سرِ زرتشت، نرسيده به سينما آفریقا، که تا دی‌روز تنها سينمايی بود که «دعوت» رو اکران می‌کرد، ده‌دقيقه مونده به افطار، پيرمرد اومد و ازم آدرس شهر کتاب رو پرسيد. فکر کنم سخن‌رانی داشت. راه که می‌رفت خستگی‌ش می‌ريخت رو زمين. خم‌شده قدم برمی‌داشت و نگاه‌اش پُر ِ غم بود. لب‌خند زدم و با محبت و شادمانی بس‌يار به‌اش آدرس دادم. اون‌ام گرفت. لب‌های خندان‌اش اين‌طور می‌گقتن.
  4. اين چند شب کارم اين بوده که يه‌سری رو دعوت کنم بريم تماشای دعوت. همه‌ی خوبی‌های اين فيلم پسامدرن ضد ساختار (:دی) يه طرف، موسيقی متن و اون صدای ِ قلبی که تو هر اپيزودش چند دقيقه می‌آد يه طرف. پر از زندگی‌اه. آقا ابراهيم و گل‌های معرفت شايد عنوان‌اه خوبی باشه واسه‌ی شما آقا.
  5. عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت؟ با هيچ دلاور سپر تير قضا نيست. (حافظ)
  6. دل‌سوز و نگران ِ اونی‌ام که کسی رو نداره به‌اش بگه: اللهم غَيِر سوء حالِنا به حُسن ِ حالِک.
  7. دور از دل ِ ما تو که نبودی. [+]
  8. تو به کسی که نزديک‌شدن به تو را بخواهد نزديکی.

*۱و۸: صحيفه‌ی سجاديه، دم‌دمای عيد فطر و گاه‌های درخشانِ ديگرِ آن عالی‌جناب.